زندگینامه شهید هادی فضلی
آخرين روزهاي زمستان سال 1341 در حال سپري شدن بود که تولد کودکي از نسل خورشيد، گرمابخش روزگار يخ زده ی ستمشاهی شد.
کودکي و نوجوانياش را در زادگاهش "مريانج" سپري کرد.ا و توانست تحصیلاتش را تا مقطع راهنمايي به انجام رساند,مقطعی که آن روزبیشتر بچه ها در روستاهای ایران نمی توانستند تا آن مرحله تحصیل کنند. در دورانی که مردم ایران سالهای پایانی مبارزه ی طولانی خود را با رژیم فاسد پهلوی طی می کردند,او با نهضت وشخصیت امام خمینی (ره)آشنا شد و مشتاقانه به نهضت عاشورايي امام خميني (ره) پیوست و از آن پس از مریدان این مرد بزرگ شد.
هادی از هیچ کوششی برای پیروزی انقلاب اسلامی فرو گذار نبود,او با وجود سن کم در مبارزات خیابانی حضور داشت ودر سازماندهی و انسجام بخشی مبارزات مردم در مریانج تلاش می کرد.
با پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت بسیج در آمد تا درتحقق خواسته ی معمار کبیر انقلاب اسلامی که وجود ارتش بيست ميليوني درایران است سهیم باشد.او پس از عضویت در بسیج تلاشهای زیادی برای انسجام واعتلای این نهاد در مریانج متحمل شد.
اعتقاد داشت برای استحکام پايههاي نظام جمهوري اسلامي باید شبانه روز تلاش کرد. جنگ که شروع شد به جبهه عزيمت کرد. اوبا پيوستن به واحد اطلاعات و عمليات لشکر32 انصارالحسين(ع) نشان داد برای پیروزی اسلام,حاضر است سخت ترین وحساس ترین کارها را قبول کند
مأموريتهاي دشوار و طاقت فرسايي را به انجام رساند و همراه با ياران دلير خود,با نفوذ به عمق جبهه دشمن و کیلومترها ورود به خاک دشمن, شناساييهاي را انجام داد و ناممکن هایی را ممکن ساخت که با تفکرات مادی قابل باور نیست.
در طول دوران افتخار آمیز دفاع مقدس لباس رزم و جهاد را از تن بيرون نکرد ,روزی که به جبهه رفت تا 20روز مانده به پایان جنگ مردان در جبهه ماند تا رسالت تاریخی خود را به انجام رساند. بارها مجروح شد و سخت تر از آن زخم فراق بسياري از دوستانش را بهجان خريد و صبورانه در راه خدا مقاومت کرد تا آنکه سرانجام در روز هفتم مرداد ماه سال 1367 در جبهه اسلامآباد غرب ودر حالی که مسئوليت فرماندهی اطلاعات وعملیات تیپ سوم لشکر32انصارالحسین(ع) را به عهده داشت ,به شهادت رسید.
سلام دوستان,شاید مطالبی که میزارم دیرشده باشد شهدا هم منو ببخشن که زندگینامه اشان را دیر می نویسم,