زندگینامه سردارشهید حاج خداکرم
سردار جواد حاج خداكرم
تولد : 11 آذر 1334 تهران
تحصيلات : ليسانس علوم نظامي
مسئوليت : فرماندة ناحيه انتظامي سيستان و بلوچستان
شهادت : 25 آبان ماه 1376 زابل
بهانه پرواز : درگيري با اشرار و قاچاقچيان مواد مخدر
مزار : تهران بهشت زهرا (س) در مسير زندگي
از كوچه هاي جنوب شهر تا ميدان مبارزه
جواد حاج خداكرم در يازدهم آذرماه سال 1334 در يكي از محله هاي جنوب تهران در يك خانوادة مذهبيبه دنيا آمد . از همان كودكي به اهل بيت عصمت ، عشق مي ورزيد و يكي از بنيانگذاران هيأت محبان الهادي بود . او ضمن ادامه تحصيل به ورزش باستاني علاقه داشت و يكي از پيشكسوتان اين ورزش بود .
در دوران جواني تحت تأثير برادر بزرگتر خود ( شهيد ابراهيم حاج خداكرم ) قرارگرفت و مبارزات سياسي خود را شروع كرد. او در پخش رساله ، اعلاميه ها و بيانيه هاي حضرت امام كوشش فراوان نمود . وي در طي سال هاي 56 و 57 به همراه برادرش يكي ازبرپاكنندگان تظاهرات و راه پيماييدر شهر تهران بودند .
شاهدي در كنارِ شهيد با ورود حضرت امام به ميهن ، عضو كميتة استقبال بود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، لباس مقدس كميته انقلاب اسلامي را به تن كرد و كميته هاي مسجد علي ابن ابيطالب ( ع) و مسجد ابوالفضل(ع) راتشكيل داد . با شروع غائلة كردستان در سال 57 و فرمان حضرت امام به كردستان رفت و در كنار شهيد قرني و شهيد دكتر چمران ، حضور يافت و در عمليات هاي مختلف ، شركت فعال داشت
هنگامي كه عراق به مرزهاي ايران اسلامي حمله ور شد ، در حاليكه در بيمارستان قلب بستري بود ، در لباس كميته خود را به جبهه رساند . در آنجا به همراه دكتر چمران در جنگ هاي نامنظم به دشمن يورش برد و آنها را كه به خرمشهر نفوذ كرده بودند ، تا مرز شلمچه به عقب راند . در همين واقعه بود كه برادر بزرگتر او (ابراهيم) به شهادت نائل آمد
او ، پس از پايان جنگ در حفاظت از كيان دين و ايران ، به تلاش شبانه روزي خود استمرار بخشيد . در سال1374 فرمانده منطقه انتظامي شهرستان قم شد . در همان سال به جانشيني ناحيه انتظامي سيستان و بلوچستا ن نيز درآمد . و يك سال بعد ، به عنوان فرمانده ناحيه انتظامي استان سيستان و بلوچستان گمارده شد تا با ايادي كفر و سوداگران مرگ مبارزه كند . بيست و پنجم آبان سال 1376 بودكه در منطقه عملياتي شيلر ، از توابع شهرستان زابل ، در رويارويي با اشرار به شهادت رسيد
سلام دوستان,شاید مطالبی که میزارم دیرشده باشد شهدا هم منو ببخشن که زندگینامه اشان را دیر می نویسم,